چرا 2009 یکی از بهترین سال ها برای صنعت انیمیشن بود؟ - مجله لیست پیوند

اهدای جوایز سالانه به یک فیلم انیمیشنی در چنین صحنه جهانی ای نه تنها رسانه را به مکان مناسبی برای معرفی دستاوردهای صنعت فیلم سازی تبدیل کرده است، بلکه خود جایزه اسکار سبب ایجاد سابقه مناسبی برای استودیوها و هنرمندان می شود و سبب می گردند تا آن ها برای ساخت فیلم های ارزشمندتر کوشش نمایند. اما هیچ سال دیگری در تاریخ سینما، تاثیر این جایزه را بهتر از سال 2009 نشان نداده است.

در یک کلام، سال 2009 یک سال کاملا استثنایی برای صنعت انیمیشن سازی بود. با اینکه در مراسم سال های پیش از آن، تعداد و تنوع کاندیداها بسیار کم بود، در نهمین دوره مسابقات که در سال 2010 برگزار گشت، شاهد دامنه و مقیاس وسیعی از انیمیشن های بلند بودیم. حتی به جز پنج فیلمی که نامزد دریافت جایزه اسکار شدند، کوشش های انیمیشن سازی سال 2009 فوق العاده شگفت انگیز بودند و می خواستند رسانه هم از نظر محتوا، سبک و هم لحن فراتر از آن چیزی باشد که پیش تر به تصویر کشیده شده بود.

بنابراین نمی شد کوشش های آن ها را صرفا به کوشش استودیوهای بزرگ فیلم سازی همراه با استفاده از سبک انیمیشن سازی سنتی یا انیمیشن کامپیوتری خلاصه نمود. در حقیقت با توجه به عناوین داخلی و بین المللی و همچنین انیمیشن های پرفروش معمولی، می توان گفت که صنعت انیمیشن سازی در طول این سال نسبت به سال های گذشته مخاطبان بسیار بیشتری را پیدا کرده بود و به سطح خاصی از مجذوب نمایندهیت دست یافته بود.

ابری با احتمال بارش کوفته قلقلی محصول سال 2009

قبل از اینکه فیلم آواتار ساخته جیمز کامرون صنعت انیمیشن های دیجیتالی سه بعدی را با تحول عظیمی رو به رو نماید، مجموعه انیمیشن های سال 2009 این ترفند تازه کشف شده در صنعت سینما را به شیوه ای تماشایی محبوب نمودند و سبب شدند تا این سبک طرفداران زیادی پیدا کند. با به کارگیری فناوری سه بعدی و سایر سیستم های مشابه آن، انیمیشن ها می توانستند جلوه بصری بسیار بهتری نسبت به قبل داشته باشند. از جمله انیمیشن هایی که از این سبک تازه در آن ها استفاده شد می توان به ابری با احتمال بارش کوفته قلقلی ساخت سونی، انیمیشن هیولاها در برابر بیگانگان دریم ورکس و انیمیشن موشن کپچر سرود کریسمس دیزنی اشاره نمود.

هر کدام از این انیمیشن ها تا حد زیادی به احیای فناوری دیجیتال سه بعدی کمک نمودند و این صنعت را به سطح تازهی رسانیدند به نحوی که مخاطب با تماشای آن ها در دریایی از صحنه های مجذوب نماینده غوطه ور می شد. استفاده از شخصیت هایی مجذوب نماینده تر و مکان هایی که با استفاده از هنر انیمیشن سازی، باورپذیرتر از قبل به نظر می رسیدند، صحنه سازی را به بعد کاملا تازهی رسانید و به خیالات مخاطبان پر و بال بیشتری داد.

به همین دلیل، استودیوها شروع به این نتیجه رسیدند که انیمیشن تا چه حد می تواند به عنوان یک ابزار داستان سرایی در جهت انتقال مفهوم و مضمون مورد نظر به مخاطبان عمل کند. در کنار موجودات شگفت انگیز و صحنه های باورپذیر و کیفیت ملموس تری که انیمیشن ها از آن ها بهره مند شدند، جلوه های بصری و حرکات کامل تر دوربین ها نسبت به انیمیشن های سال های قبل، دید مخاطب را بازتر کرد. و حیات سه بعدی خاصی را تشکیل داد. این تتازه حیات سه بعدی در سال 2009، عرصه انیمیشن سازی را تشویق کرد تا به کاوش های بصری خاصی بپردازد و چیزهایی را به واقعیت تبدیل نماید که سبب شکل گیری انیمیشن های حرفه ای دهه بعد از آن شد، حتی از صحنه های سه بعدی بازسازی شده برای آثار کلاسیکی مانند شیر شاه و داستان اسباب بازی ها نیز استفاده شد.

علیرغم پیشرفت های صورت گرفته در صنعت دیجیتالی سه بعدی و انیمیشن های کامپیوتری، سبک های انیمیشن سازی قدیمی مانند ساخت انیمیشن های سنتی دستی و استاپ موشن نیز توانستند به شکل کامل تری به کانون توجهات بازگردند و تحسین گسترده ای را کسب نمایند. محبوبیت بالای سبک انیمیشن کامپیوتری در سپیده دم هزاره تازه، آینده تکنیک های انیمیشن سازی کلاسیک مانند تکنیک های مداد کاغذی یا استفاده از عروسک های سیمی آرمیچری را در هاله ای از ابهام و شک و تردید فرو برد، اما با بازگشت افسانه های دیزنی و اولین کارهای استودیوی لایکا و کارتون سالون، انیمیشن های کلاسیک دوباره به شیوهای انقلابی و در عین حال نوستالژیک به خط مقدم تولیدات مدرن باز گردانیده شدند.

شاهزاده خانم و قورباغه دیزنی با یک چرخش کلاسیک استادانه ویژگی های نوستالژیک تازه ای را بر روی صفحه تلویزیون به تصویر کشید و عصر تازهی را برای این استودیوی سالخورده رقم زد. اولین انیمیشن ساخته شده به کارگردانی تام مور، تحت عنوان راز کلز، نیز نمونه ای از طراحی با مداد را در سطح استادان موشن کپچر به نمایش گذاشت، در واقع این کارگردان کار خود را با تلفیق حس هندسی با اکسپرسیونیسم گرافیکی تلطیف شده انجام داد و به نوعی یک هویت اسکاتلندی به آن بخشید.

انیمیشن استاپ موشن دو مورد از بهترین ویژگی های خود را با بازگشت پیروزمندانه هنری سلک و اولین انیمیشن مورد علاقه وس اندرسون به نمایش گذاشت. کورالاین نه تنها دنیایی باشکوه و مجذوب نماینده را به مخاطب معرفی نمود، بلکه با استفاده از صحنه های دقیق و انقلابی که به واسطه فرم های تاکتیکی ایجاد شده بودند، به علاوه نمایش کاراکترها و چشم انداز ها فیلم با استفاده از سبک واقع گرایانه، توانست جایگاه منحصربه فردی را به خود اختصاص دهد. همین ویژگی ها سبب شدند که این انیمیشن در سطح بالاتری نسبت به فیلم های بعدی لایکا قرار گیرد. در انیمیشن آقای فاکس شگفت انگیز نیز از ویژگی کارتون های دستی و استاپ موشن استفاده شد و اندرسون توانست با استفاده از این ویژگی ها دنیای رولد دال را با همان تقارن و مجذوب نمایندهیت بازی گوشانه ای که در کارتون های قبلی او نیز وجود داشت ارایه نماید و به عنوان یک کارگردان خلاق به نحو هوشمندانه ای، سبک خود را از لایو اکشن به انیمیشن تغییر دهد.

این انیمیشن ها به همراه انیمیشن های ساخته شده از طریق تیم برتون، صنعت متحرک سازی و انیمیشن را به سطح تازهی رسانیدند و با ارائه ویژگی های متمایزی برای کارتون ها، کارتون های عصر تازه را از آنچه که انتظار می رفت فقط یک ژانر کارتونی بچگانه باشد، متمایز کردند. در حالی که فیلم های انیمیشنی سال 2009 نه صرفا بزرگ سالان را هدف قرار می دادند و نه فقط برای بچه ها ساخته شده بودند، به واسطه ارائه داستان ها و شخصیت هایی که انگ کارتون بچه گانه مانع از ارائه مفاهیم گسترده آن ها نمی شد، با مخاطبان مسن تر نیز ارتباط برقرار کردند.

ترس شدید جوی کورالاین، خشونت های خنده دار کاراکترهای کارتون 9 و دیالوگ های بی نظیر آقای فاکس شگفت انگیز، هرکدام تجربه ای تازه و منحصربه فرد بودند که مخاطب را با ابعاد تازهی از دنیای پهناور انیمیشن سازی آشنا می کردند. در صنعت انیمه، استودیوی مد هاوس توانست بلافاصله اعتبارات بین المللی بیشتری را با جنگ های تابستانی رد لاین و مامورو هوسودا به دست آورد. هر کدام از این انیمیشن ها به دلیل رویکرد خاصشان و بهره گیری از سبک فانتزی علمی و طنزآمیز، توانستند به کارتون های کلاسیک مخصوص بزرگ سالان تبدیل شوند.

فیلمی که به نحو تمام عکمک، انقلاب انیمیشنی سال 2009 را به تصویر می کشد، فیلمی است که نه تنها اسکار بهترین انیمیشن بلند را دریافت کرده، بلکه نامزد بهترین فیلم سال نیز شده و این فیلم فیلمی نیست جز انیمیشن بالا محصول پیکسار که به کارگردانی پیت داکتر، یکی از مدیران ارشد و خلاق این کمپانی ساخته شد و توانست گواه روح جسورانه سال 2009 باشد که به عنوان بهترین سال شکوفایی صنعت انیمیشن در تاریخ اخیر شناخته می شود. پیچیدگی موضوعی و پیشرفت فناوری های به کار گرفته شده در بالا که با طراحی هندسی سه بعدی و جلوه های خیره نماینده تلفیق شده و احساساتی فراتر از احساسات رایج و معمولی را به تصویر کشیده شده، سبب شد که این کمپانی تحسین فراوانی را کسب نماید و استانداردهای خود را چندین مرتبه بالاتر ببرد. به علاوه پیکسار توانست به واسطه تولید این انیمیشن که اولین انیمیشن بلند بعد از دیو و دلبر بود انیمیشن سازی را به عنوان یکی از هنرهای مشروع فیلم سازی تثبیت نماید.

منبع: collider